تابلوی بزرگی روی پل نصب شده و رویش نوشته: «محرم شور و ... را با هم می خواهد.» هر چه می کنم کلمه دوم را بخوانم نمی شود. باران رنگ آن تکه را که زیر میله بود برده است. اما انگار کلمه رنگ رفته «شعور»است. به اطرافم نگاه می کنم.
پارچه های سیاه کم کم جمع شدند، لباسها تغییر کرده است و صدای مداحی ماشین ها تبدیل شد به همان ها که قبلا بود شده است.
انگار باران هم با واقعیت جامعه همنوا بوده است.
نظرات شما عزیزان: